7 ماهگی
92/8/5 امروز صبح ساعت 9 با خاله شمسی و بابا رفتیم برای واکسن از نیمه های شب داشت بارون می اومد امروز اولین روز بارونیه و هوا هم دیگه پاییزی شده .مامان از ساعت 7 صبح بهت استامینوفن داده که تب نکنی تازه از دیشب برات برنج هم خیس کردم چون قراره اولین تجربه ی غذا خوردنت با لعاب برنج باشه.وزنت شده 8/250 البته با لباسات قد 67/5 دور سر 43/5.بعد از اون خاله بردت تو اتاق واکسن بعد از زدن واکسن یه کوچولو گریه کردی و تو بغل خاله تا خونه خوابیدی. وقتی رسیدیم خونه بیدار شدی این عکس بلافاصله بعد از بیدار شدن و عوض کردن لباساته. قربونت برم من و بابا خیلی ذوق زده بودیم که دخترمون نیم ساله شده واسه همین یه جشن سه نفره گرفتیم البته بع...
نویسنده :
فرشته
23:55